از شاعران قرن نهم هجری قمری است. مؤلف صبح گلشن نام او را ملا اخی زهگیر تراش ثبت و این بیت را از او نقل کرده است: شدیم خاک رهت گر به درد ما نرسی چنان رویم که دیگر به گرد ما نرسی. رجوع به صبح گلشن ص 351 و تذکرۀ حسینی ص 353 و فرهنگ سخنوران شود
از شاعران قرن نهم هجری قمری است. مؤلف صبح گلشن نام او را ملا اخی زهگیر تراش ثبت و این بیت را از او نقل کرده است: شدیم خاک رهت گر به درد ما نرسی چنان رویم که دیگر به گرد ما نرسی. رجوع به صبح گلشن ص 351 و تذکرۀ حسینی ص 353 و فرهنگ سخنوران شود
از شاعران قرن نهم هجری قمری است و در عهد سلطان حسین میرزا بایقرا درگذشته است. او راست: من که باشم که تمنای وصال تو کنم مگراز دور تماشای جمال تو کنم. (از صبح گلشن ص 534) (مجالس النفایس ص 22 و 197) (قاموس الاعلام ج 6)
از شاعران قرن نهم هجری قمری است و در عهد سلطان حسین میرزا بایقرا درگذشته است. او راست: من که باشم که تمنای وصال تو کنم مگراز دور تماشای جمال تو کنم. (از صبح گلشن ص 534) (مجالس النفایس ص 22 و 197) (قاموس الاعلام ج 6)
فرخ حسین (ملا...) ، متخلص به ناظم. از شاعران قرن یازدهم هرات است، وی سفری به بنگاله کرده، و در همانجا رحل اقامت افکنده و به روایت مؤلف تذکرۀ مرآهالخیال به سال 1068 هجری قمری درگذشته است. او را با نصرآبادی نیز مکاتبات شاعرانه بوده. لطفعلی بیگ آذر او را مداح سلسلۀ شاملو (در هرات) دانسته و مثنوی یوسف و زلیخائی به وی نسبت داده است. او راست: از غلطبخشی ابنای زمان نیست عجب کز گهر آب ستانند و به دریا بخشند. دست از کرم به عذر تنک مایگی مشوی برگی در آب کشتی صد مور می شود. از لطافت بس که روحانی سرشت افتاده است گیرمش گر در بغل پندارم آغوشم تهیست. نامی از خویش درجهان بگذار زندگانی برای مردن نیست. رجوع به آتشکدۀ آذر ص 155 و نتایج الافکار ص 722 و سرو آزاد ص 105و تذکرۀ حسینی ص 356 و شمع انجمن ص 459 و ریحانهالادب ج 4 ص 160 و روز روشن ص 677 و مرآهالخیال ص 127 شود
فرخ حسین (ملا...) ، متخلص به ناظم. از شاعران قرن یازدهم هرات است، وی سفری به بنگاله کرده، و در همانجا رحل اقامت افکنده و به روایت مؤلف تذکرۀ مرآهالخیال به سال 1068 هجری قمری درگذشته است. او را با نصرآبادی نیز مکاتبات شاعرانه بوده. لطفعلی بیگ آذر او را مداح سلسلۀ شاملو (در هرات) دانسته و مثنوی یوسف و زلیخائی به وی نسبت داده است. او راست: از غلطبخشی ابنای زمان نیست عجب کز گهر آب ستانند و به دریا بخشند. دست از کرم به عذر تنک مایگی مشوی برگی در آب کشتی صد مور می شود. از لطافت بس که روحانی سرشت افتاده است گیرمش گر در بغل پندارم آغوشم تهیست. نامی از خویش درجهان بگذار زندگانی برای مردن نیست. رجوع به آتشکدۀ آذر ص 155 و نتایج الافکار ص 722 و سرو آزاد ص 105و تذکرۀ حسینی ص 356 و شمع انجمن ص 459 و ریحانهالادب ج 4 ص 160 و روز روشن ص 677 و مرآهالخیال ص 127 شود
به روایت مؤلف صبح گلشن در رمل مهارتی داشته است و در شعر دیوانی از خود گذاشته. او راست: مدام خانه چشمم ز آب دیده خراب است خراب چون نشود خانه ای که بر سر آب است. (از صبح گلشن ص 517) (از قاموس الاعلام ج 6 ص 4576) (از فرهنگ سخنوران ص 601)
به روایت مؤلف صبح گلشن در رمل مهارتی داشته است و در شعر دیوانی از خود گذاشته. او راست: مدام خانه چشمم ز آب دیده خراب است خراب چون نشود خانه ای که بر سر آب است. (از صبح گلشن ص 517) (از قاموس الاعلام ج 6 ص 4576) (از فرهنگ سخنوران ص 601)
نوری هروی، مشهور به نوری دندانی، از شاعران و ظریف طبعان قرن دهم هجری است، گویند: دندانش از غایت درازی از لبهایش برآمده بود ... از این جهت خود را به دندانی ملقب نمود، او راست: وصیتی است که بعد از وفات من یاران کنند لوح مزارم ز هر دو دندانم سخن چگونه کنم پیش خلق کاین دو لبم به یکدگر نرسد گر به لب رسد جانم، (از تذکرۀ روز روشن ص 852)
نوری هروی، مشهور به نوری دندانی، از شاعران و ظریف طبعان قرن دهم هجری است، گویند: دندانش از غایت درازی از لبهایش برآمده بود ... از این جهت خود را به دندانی ملقب نمود، او راست: وصیتی است که بعد از وفات من یاران کنند لوح مزارم ز هر دو دندانم سخن چگونه کنم پیش خلق کاین دو لبم به یکدگر نرسد گر به لب رسد جانم، (از تذکرۀ روز روشن ص 852)